شانهات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمهی عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد
✍ حامد عسگری
💫
@supernovaasمعلم نیستم
تا عاشقی را به تو بیاموزم
ماهیها شنا را از معلم یاد نمیگیرند
گنجشکها نیاز به معلمی ندارند
که به آنها پرواز را بیاموزد
خودت تنها شنا کن
خودت تنها پرواز کن
عاشقی، کتاب و دفتر نمیخواهد
و عشاق بزرگ تاریخ
بیشترشان
خواندن و نوشتن بلد نبودند.
✍نزار قبانی
📚خداوند فقط نامههای عاشقانه را جواب میدهد
💫 @supernovaas
تا عاشقی را به تو بیاموزم
ماهیها شنا را از معلم یاد نمیگیرند
گنجشکها نیاز به معلمی ندارند
که به آنها پرواز را بیاموزد
خودت تنها شنا کن
خودت تنها پرواز کن
عاشقی، کتاب و دفتر نمیخواهد
و عشاق بزرگ تاریخ
بیشترشان
خواندن و نوشتن بلد نبودند.
✍نزار قبانی
📚خداوند فقط نامههای عاشقانه را جواب میدهد
💫 @supernovaas
امان از این اردیبهشت
که تمامِ قندهایِ نخورده را
در دلِ من آب میکند
که انگار اصلا عاشقم
که انگار تو اینجایی و من
بی خیالِ تمامِ این خستگیهایِ روزگارم.
که انگار تو خبر از
شکوفهها آوردهای
که انگار تو در گوشم صبحِ
یک روزِ اردیبهشتی
گفتهای :
بیدار شو جانم !
اردیبهشت است
|عادل دانتیسم|
💫 @supernovaas
که تمامِ قندهایِ نخورده را
در دلِ من آب میکند
که انگار اصلا عاشقم
که انگار تو اینجایی و من
بی خیالِ تمامِ این خستگیهایِ روزگارم.
که انگار تو خبر از
شکوفهها آوردهای
که انگار تو در گوشم صبحِ
یک روزِ اردیبهشتی
گفتهای :
بیدار شو جانم !
اردیبهشت است
|عادل دانتیسم|
💫 @supernovaas
ما عاشقیم و خوشتر از این کار، کار نیست
یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست
دانی بهشت چیست که داریم انتظار؟
جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست
فصل بهار، فصل جنون است و این سه ماه
هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست
سنجیده ایم ما، به جز از موی و روی یار
حاصل ز رفت و آمد لیل و نهار نیست
خندید صبح بر من و بر انتظار من
زین بیشتر ز خوی توام انتظار نیست
دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود
اما چه سود زانکه به یک گل بهار نیست
فرهاد یاد باد که چون داستان او
شیرین حکایتی ز کسی یادگار نیست
ناصح مکن حدیث که صبر اختیار کن
ما را به عشق یار ز خویش اختیار نیست
برخیز دلبرا که در آغوش هم شویم
کان یار یار نیست که اندر کنار نیست
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست
بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش
صیاد من بهار که فصل شکار نیست
عماد خراسانى
یعنی به کارهای دگر اعتبار نیست
دانی بهشت چیست که داریم انتظار؟
جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست
فصل بهار، فصل جنون است و این سه ماه
هر کس که مست نیست یقین هوشیار نیست
سنجیده ایم ما، به جز از موی و روی یار
حاصل ز رفت و آمد لیل و نهار نیست
خندید صبح بر من و بر انتظار من
زین بیشتر ز خوی توام انتظار نیست
دیشب لبش چو غنچه تبسم به من نمود
اما چه سود زانکه به یک گل بهار نیست
فرهاد یاد باد که چون داستان او
شیرین حکایتی ز کسی یادگار نیست
ناصح مکن حدیث که صبر اختیار کن
ما را به عشق یار ز خویش اختیار نیست
برخیز دلبرا که در آغوش هم شویم
کان یار یار نیست که اندر کنار نیست
بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست
بگذر ز صید و این دو سه مه با عماد باش
صیاد من بهار که فصل شکار نیست
عماد خراسانى
وقتی که چایِ چشمِ پُر رنگ تو دَم باشد☕️
مردی که پیشت مینشیند خستهتر بهتر :)
مردی که پیشت مینشیند خستهتر بهتر :)
دو چشم داشت نه...نه...نه...
دو چشم که همه دارند
بگو دو قونیه سرمه، هزار بلخ تماشا...👁
✍حامد عسگری
💫 @supernovaas
دو چشم که همه دارند
بگو دو قونیه سرمه، هزار بلخ تماشا...👁
✍حامد عسگری
💫 @supernovaas
بگو چرا بنویسم به دفتری که ندارم
هنوز هم غزل از حال بهتری که، ندارم
غم آنچنان نفسم را گرفتهاست که اینک
امید بستهام اما، به ساغری که ندارم
دلم هوای تو دارد ولی چگونه ببندم
هزار نامه به پای کبوتری که، ندارم؟
به رغم آن که نبودی، همیشه پایِ تو ماندم
که سخت مؤمنم اما، به باوری که ندارم
اگرچه بافتنی نیست راه ِتا تو رسیدن
به جز خیال، ولی کار ِدیگری که ندارم
شبیه ابر بهاری، دلم عجیب گرفته
کجاست شانهی امنِ برادری که ندارم؟
💫 @supernovaas
هنوز هم غزل از حال بهتری که، ندارم
غم آنچنان نفسم را گرفتهاست که اینک
امید بستهام اما، به ساغری که ندارم
دلم هوای تو دارد ولی چگونه ببندم
هزار نامه به پای کبوتری که، ندارم؟
به رغم آن که نبودی، همیشه پایِ تو ماندم
که سخت مؤمنم اما، به باوری که ندارم
اگرچه بافتنی نیست راه ِتا تو رسیدن
به جز خیال، ولی کار ِدیگری که ندارم
شبیه ابر بهاری، دلم عجیب گرفته
کجاست شانهی امنِ برادری که ندارم؟
💫 @supernovaas
چای دَم کُن، خستهام از تلخی نسکافهها
چای با عطر هِل و گُلهای قوری بهتر است🌷
✍ حامد عسگری
💫 @supernovaas
چای با عطر هِل و گُلهای قوری بهتر است🌷
✍ حامد عسگری
💫 @supernovaas
سعدی یه اخلاق قشنگی توی عشق ورزیدن داره که توی خیلی از غزلهاش تکرارش کرده، اونم اینه که سعدی معتقده عاشق واقعی اگر شکایتی از معشوقش داره، شکایتش رو پیش کسی بهجز خود معشوق نمیبره و توی بوق و کَرنا نمیکنه:
ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست
کز تو به دیگران نتوان بُرد داوری
💫 @supernovaas
ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست
کز تو به دیگران نتوان بُرد داوری
💫 @supernovaas